تکست میکر


اولین و تنها مرجع تکست و بیت فارسی

متن آهنگ جدید علیرضا آذر به نام تاریک خانه


متن آهنگ جدید علیرضا آذر به نام تاریک خانه

متن آهنگ جدید علیرضا آذر به نام تاریک خانه

Lyrics New Music Alireza Azar Tarik Khane download text music

همراه با دانلود آهنگ علیرضا آذر به نام تاریک خانه

♪♫♪

ما دوتا ذره ی بنیادی عالم بودیم
ما دوتا ماده ی تاریک در آغوش مکان
ما دو خورشید دو منظومه ی شمسی بودیم
ما دو تک یاخته ی مرده در ابعاد زمان
ما دوتا رود در اندیشه ی دریا نشدن
ما دوتا زولف گره خرده پاپیچ به هم
به انسداد دو رگ از قبل تپش های تنش
ما دوتا صفر گلاویز دوتا هیچ به هم
ما دو شن ریزه ی پرتیم در اندام کویر
ما دوتا قطره ی باران وسط دریاییم
ما دوتا .. ما دوتا شاخه ی خشکیم در ابراز تبر
ما دو بیهوده ولی خوب به هم می آییم

شهریارم.. که تب سیزدهم کشت مرا
در نمایی خفه از پنجره ی پشت سرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
نحسی سیزدهم از من ِ من دور شوید
با من انگار فقط خانه به دوشی مانده
چه کسی بود مرا در رگ خط ها نشنید
و مهم نیست که من آن ور گوشی مانده
غربت سیزدهم یاد منو یاد تو هست
اشک دریاچه شد اما قدش از سر نگذشت
هرکسی رفت و به ناحق به قضاوت برگشت
بگذارید بفهمند که اینگونه گذشت
از تو باید بنویسم که تو تعبیر منی
پس که در خواب من اینقدر تغلا کرده
هرچه درخواب طلب کرد به دستش دادم
چه کنم شمش طلا خرج مطلا کرده

از چه باید بنویسم که قبولش بکنی
از چه باید بنویسم که مسافر نشوی
به چه سوگند دهم تا که بمانی در من
چه بگویم که گل فصل مجاور نشوی
تا تو بر تاب نشستی نوسان من را برد
شب جلو رفتی و فردا به عقب برگشتی
و تو هربار رسیدی پس گوش ت گفتم
عشق مو بافته ی من چه عجب برگشتی
ای بانو اگر از مهلت فردا بروی
یا من از عشوه ی لا مذهب امشب بروم
یا تو از آمدن تاب بیوفتی به زمین
یا من از لرز پس از پنجره از تب بروم
یا اگر زخم بریزند و مداوا نکنند
چه کسی مانده ی مارا ببرد دور کند
تن شب تابی ما روی زمین باد شود
نور ما شهر هزار آینه را کور کند

تا که این تاب جلو رفت و جلو رفت و جلو
از منو عاقبت و هستی من دور شدی
من به پشت سر این واقعه محکوم شدم
تو به آن دورترین دامنه مجبور شدی
قبل از آن اوج قسم دادمت ای عشق بمان
و تو فریاد زدی باز که بر خواهم گشت
پشت سر داد کشیدم قسمت کو گقتی
به خدای شب آغاز که بر خواهم گشت
دوربین را وسط باغ نشاندم که اگر
روی حرفت ننشستی سندی رو بکنم
بنشینم تک و تنها سر خلوت سر صبر
توی تنهایی خود نقل هیاهو بکنم
ما دوتا آینه ی روشن رو در روییم
بین ما حادثه ی عشق به تکثیر نشست
ما دو آرایش جنگیم ولی پشت به هم
هیچ رزمی کمر هیبت مارا نشکست
ما دوتا رود در اندیشه ی دریا نشدن
ما دوتا زولف گره خرده ی پاپیچ به هم
انسداد دو رگ از قبل تپش های تنش
ما دوتا صفر گلاویز دوتا هیچ به هم

ما دوتا ذره ی بنیادی عالم بودیم
ما دوتا ماده ی تاریک در آغوش مکان
ما دو خورشید دو منظومه ی شمسی بودیم
ما دو تک یاخته ی مرده در ابعاد زمان
ما دو تا جبر به ماندن دو نفر مجبوریم
ما دوتا حکم سلیسیم دو باید بشویم
ما دو ماقبل هر آن چیز دوتا روز ازل
شاید این بار نرفتی و مردد بشوی

ما دو شن ریزه ی پرتیم در اندام کویر
ما دوتا قطره ی باران وسط دریاییم
ما دوتا شاخه ی خشکیم در ابراز تبر
ما دو بیهوده ولی خوب به هم می آییم

نه در این شعر که من در همه ی گفتن هام
عاجز از رفتن و ماندن متحیر ماندم
و تو هربار در این بیت به پایان رفتی
دوربین را به فراسوی تو میچرخاندم
دوربین را به فراسوی تو میچرخاندم
همچنان دور تورا دور تورا میدیدم
ماه من بودی و در دشت که میچرخیدی
ماه من بودی دنبال تو میچرخیدم
آه ِ ناجور کشیدی نگذارم بروی
قسمم دادی و من مانع رفتن نشدم
از غرورم چه بگویم که چه جاها نشکست
گریه کردی بروی دست به دامن نشدم
اولین حربه ی زن هاست نفس های عمیق
بعد از آن مات شدن مثل وقار تندیس
بعدش آرام شدن حرف شدن بغض شدن
آخرین حربه ی زن هاست دوتا گونه خیس
از کدامین رخ تزویر مرا مینگری
از کدامین در جادو به تو برمگیردم
وقتی از کوچه معشوقه ی ما دور شدی
از پس حنجره ای تار نگاهت کردم
تازه بعد از تو به خود آمدم و فهمیدم
که چه اندازه به دنیای تو وابسته شدم
آینه فحش بدی بود مرا میفهمید
که چقدر از خودم و سوختنم خسته شدم

پس از این بیت منو آینه در یک قابیم
او همه ریز ترین زیر و بمم را بلد است
آینه حرف بزن حرف بزن برزخی ام
من نداسته بدم آینه دانسته بد است
ای دهان دره ی بی حال کسالت آور
بعد ظهر سگی و لحظه ی بی حوصلگی
خشم بی خود به خودو خود خوری و زخم و خراش
جمله های مرض آلود و سراسر گلگی
ای شروع شب نفرت شب زنجیر به دست
ای تکاپوی سر هیچ به یغما رفتن
جمله های پس و پیش ای قلم شطح به دست
از دل شعر به آیین معما رفتن
ای تمام هیجانات جهان در ید تو
منطقی نیست تو باشی و من از دست روم
که تو از کوره دهی دور به آدم برسی
من از این شهر زبان بسته به بن بست روم
ای فرو خورده ی بغض همه ثانیه ها
جور این ساغر لبریز سخن را تو بکش
من بُریدم به فنا رفتمو نابود شدم
دور این جن زده را دایره ی ورد بکش
ای کماندار بزن تیر مرا میطلبد
ای تبر دار بکوب عاقبتش می افتم
یک نفر نیست فقط زود خلاصم بکند ؟
نکشی میکشمت باش ببین کی گفتم

داشتیم از غزلی دور به هم میگفتیم
در دل قاب دو همراه دوتا دست به دست
پشت گوشش همه ی سیزدهم را گفتم
قصه را آه کشیدم دل آیینه شکست
به فنا رفتم و رفتم که تورا شرح دهم
نشد از تو بنویسم تو به من منگنه ای
من زمین میخورم و باز تورا میجنگم
یکه تازی ، قدری ، مخمصه را یک تنه ای
با توام عشق ببین باز تورا میخوانم
با توام دور نشو شعر پدر سوخته ام
تو به فحشم بکشی یا نکشی حرفی نیست
من در این مرحله دندان به زبان دوخته ام
غم روراست ترین رابطه ها در من بود
با توام عشق مرا دست خیانت نسپار
بین این مردم عاشق کُش معشوقه فروش
مگذارم مگذارم مگذارم مگذار

من که آرایش و دردانه ی خلقت هستم
هر که مارا طلبد از ید یاهو بخرد
باید از جان گذری تا به اتاقم برسی
هرکه طاووس پسندد غم هندو ببرد
دوربین داشت به هر سمت تو سر میچرخاند
دوربین داشت تو را از همه دورت میکرد
عمق تنهایی تو از تو به تو بیشتر است
دوربین داشت تو را زنده به گورت میکرد
بر سر کوچه نشستی و به تصویر کشید
دیدت افسار به دستی و به تصویر کشید
عهد را باز شکستی و به تصویر کشید
و دگر عهد نبستی و به تصویر کشید
کاش آنجا که تو رفتی غم عالم میرفت
کاش این غربت جمعی همه با هم میرفت
تا به دنبال تو این عالم و آدم میرفت
به درک ، پشت تو نامحرم و محرم میرفت
میتوانستم از این پنجره پرواز کنم
آخرت بودم و میشد خودم آغاز کنم
میشد این عشق سگی را به تو ابراز کنم
نشد آخر که تورا سیر برانداز کنم
نشد آخر که از آن حوصله تنگ روم
چاره مرگ است که از ناحیه ی ننگ روم
باید از این سرطان تهمت پر رنگ روم
باید از سیطره ی حضرت خرچنگ روم
خانه تاریک شده تا که تو ظاهر بشوی
بلکه این بار نخواهی که مسافر بشوی
باعث هجرت مرغان مهاجر بشوی
و کمی دورتر از فصل مجاور بشوی
وسط خانه ی تاریک تو را میدیدم
آن ور دوری نزدیک تو را میدیدم
در تن هر رگ باریک تو را میدیدم
و پس از عطسه ی شلیک تو را میدیدم
نور قرمز شب روشن شدن خاطره ها
پرده ها را بکشانید که این پنجره ها
نور لجباز نتابند به این پرتره ها
گوره بابای تمام گره ها بر گره ها
وقت ظاهر شدنت بود هلاکم کردی
تازه فهمیدم از این عکس مرا کم کردی
مصلحت بود از این خاطره پاکم کردی
پای آن تاب مرا زنده به خاکم کردی
ناگهان پشت سرم در نزدی در وا شد
بعد عمری اسف و حال بدی در وا شد
پس از انگار غروبی ابدی در وا شد
رنگی از نور به تصویر زدی در وا شد
خنده ای داغ زدی و بدنم سوخت که سوخت
دکمه تا دکمه تنو پیرهنم سوخت که سوخت
واژه تاول شد و لحن و سخنم سوخت که سوخت
عکس ها را چه کنم فکر کنم سوخت که سوخت

 

متن آهنگ جدید علیرضا آذر به نام تاریک خانه

There is No Tags For This Post

تکست میکر

تکست میکر فعالیت خود را از سال 1393 آغاز نموده و در حوزه آهنگسازی و ترانه سرایی در تمامی سبک ها فعالیت میکند

ربات بازی مافیا

فقط و فقط جهت پخش سراسری موزیک خود در سایت ها و کانال های معتبر تماس بگیرید


Using WordPress With Honor
Design : Sina.Sattari
تبلیغات برای دسترسی به بیت مناسب تکست ها و همچنین مطالب خاص وارد کانال تلگرام شوید